دخمل خوردنیییییییییه من
جیییییییییییییگر مامان الهی که من دورت بگردم عروسک نانازم پری روز صبح من و مامان ممتاز شما رو بردیم بهداشت البته زودتر از موعد و صد البته هم بدون اینکه کار شما انجام بشه برگشتیم اخه هم شلوغ بود هم نمیشد واکسنتو زودتر بزنن ما هم برگشتیم ووقتی اومدیم خونه شما مثل همیشه مشغول شیرین کاری بودی و ملق زدن اما این بار بیشتر پیشرفت کردی و وقتی رو شکمت بودی سعی کردی خودتو بکشی جلو و نتیجه اش این بود که به عقب بر میگشتی و حدودا دو متری رو با تلاش عقب رفتی همه کلی ذوق کرده بودن تو هم ذوقشونو میدیدی با صدا میخندیدی و جیغ میکشیدی الهی من فدای بشم نازنینم نمیدونی جونم چقد شیرین شدی اینقد که تا ادم یه گاز کوچولو ازت نگیره راحت نمیشه ممنو...
نویسنده :
مامانی
19:02